سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خاطرات دفاع مقدس (جبهه و جنگ)،کرامات شهدا

دلنوشتهای خطاب به شهید بیسر مدافع حرم محسن حججی

دل‌نوشته‌ای خطاب به شهید بی‌سر مدافع حرم محسن حججی
خون تو خاک شرم‌زده را سیراب کرد
لیلا سلطانی فرزند شهید «منصور سلطانی» در دل‌نوشته‌ای خطاب به شهید حججی نوشت: تکلیف چشم‌های مظلوم و متحیرت چه می‌شود آقا محسن؟ یقین دارم از چشمهایت شقایق جوانه خواهد زد. خون تو خاک شرم‌زده را همانطور سیراب کرد که خون پدر من جزیره مجنون را.
به گزارش دفاع پرس، لیلا سلطانی فرزند شهید «منصور سلطانی» دل‌نوشته‌ای را خطاب به شهید «محسن حججی» از شهدای مدافع حرم نوشته است.
در این دل‌نوشته آمده است: سلام محسن شهید، این روزها جهان کرب و بلا شده، جرعه‌ای آب زلال نمی‌یابم تا وجود خشک و حیرت زده‌ام اندکی به سمت بارقه‌های امید به زیستن گام بردارد.
راستی! حالت خوب است؟ می‌دانم به معشوقت رسیده‌ای و آرام گرفتی‌ای، خوش به حالت.
دلاور همیشه جاودان تاریخ شهادتت مبارک. سلام من را به ملکوتیان، به پدرم و تمام بهشتیان برسان، می‌دانی چه طوفانی از هجرت معصومانه‌ات بر پا شده؟
همسرت گفته اگر برای محسنم اشک می‌ریزید به هدف زینب بریزید که دلش از شن‌های داغ کربلا آتش گرفت و خم به ابرو نیاورد. می‌شنوی؟ «یا حسین» «یا حسین» غربتِ زینب در آسمان و زمین موج می‌زند.
واحسرتا! امسال عاشورا زودتر به سرزمینمان آمده. از همان غروبی که با نگاه پر هیبتت به مسلخِ جان رفتی و خم به ابرو نیاوردی، شام غریبان است اینجا.
به راستی در این دنیا دنبال چه هستیم برادر؟ گوشی‌هایمان را در دست گرفته‌ایم و فیلم سربریدنت را نگاه می‌کنیم که توسط جانوارانی انجام می‌شود که مکر را از معاویه رذالت را از یزید و شمر و شقاوت را از عمر و عاص‌های زمانه وام گرفته‌اند.
ای کاش می‌شد به خیابان رفت، فریاد کشید، دنیای مجازی را آتش زد و انتقام جوان پرپر شده را از دل سیاه شب گرفت، ای کاش کودک دو ساله‌ات را سوار قالیچه سلیمان می‌کردیم تا به آسمان‌ها پناه ببرد و هرگز نشنود که زمینیان با پدرش چه کردند.
تکلیف چشم‌های مظلوم و متحیرت چه می‌شود آقا محسن؟ یقین دارم از چشمهایت شقایق جوانه خواهد زد. خون تو خاک شرم‌زده را همانطور سیراب کرد که خون پدر من جزیره مجنون را. از که بپرسم شهادت با ترکش سهمگین‌تر است یا چاقو؟
روزی به کودکت خواهم گفت که پدرمن هم سر نداشت شاید کمتر اشک بریزد، چه خوب که در زمان پدرم جلادان عکس سلفی نمی‌گرفتند و فیلمِ سر بریدن هزاران لایک نداشت.
نگرانم؛ چه کسی می‌خواهد این صحنه‌های رذیلانه و جگرآور را از کودکت پنهان کند و به کابوس‌هایش دامن نزند؟ اگر کبوترانه پرنکشیده بودی دنیا جای قشنگ‌تری برای کودک دو ساله‌ات بود.
ایمان دارم همانطور که در وصیتت آرزو کردی خدا عاشق تو و عاشق علی‌ات می‌شود، عاشق یتیمی غریبانه پسرت و صبوری بی‌انتهایی همسرت.
مگر نه اینکه وقتی نامردان زمان، دخترِ نبی را با کودکش به شهادت رساندند خدا عاشق حسنین و زینب و زین‌العابدین شد؟
آقا محسن! در صحرای محشر، در غروب خون و خیمه و خصم چشم‌های ملکوتی‌ات که به آسمان دوخته شد کدام علی را دیدی؟ به کدام حسین رسیدی که هر که نگاهت را دید بی‌تاب شد؟ در این صحرای سراب زده دنیا کدامین مختار، انتقام گردن شکسته‌ات را خواهد گرفت؟
سر بریده تو سند رسوایی ملعونان کوردل و جاهل است، تو با آن نگاه فاتحانه و آرامت پیروز میدان شدی و قدرت دشمن در برابر کوه ایمان تو فرو ریخت.
درد در رگهایم و حسرت در استخوانم پیچید وقتی چشمه جوشان گلوی نازنینت را با حیرت، زیر دستان لگدمالان زمانه، داعشیان دور از انسانیت و پست‌تر از حیوان، این انسان نماهای بی‌آبروی پست سرشت دیدم.
کلمات یاری‌ام نمی‌کنند. آن داعشیانی که با نگاه حیوانی ددمنشانه، سردار یکّه تازی چون تو را به شهادت رساندند پست‌تر بودند یا کوفیان خائن که سر حسین را بر طشت نهادند؟
ای علی! تنها می‌رنجیدی و تنها برای چاه درد دل می‌کردی، سر از چاه بر ندار، رنج مسلمین‌ات را به آب روان بگو، شاید این درد و ماتم اندکی التیام یافت، به محراب نرو، شمشیر را به وجود نازنینت نپذیر، به همراه مهدی‌ات بیا و ظلم را نابود کن، خندقی به پاکن و داعشیان حرام‌زاده را با ذوالفقار عدل‌گسترت درقعر خندق‌ها معدوم کن.
یا علی! چرا این داغ قدیمی خاموش نمی‌شود؟ عهد می‌بندیم تا انقلاب مهدی (عج)، سید بزرگوار دوران، مقتدای همنامت را تنها نمی‌گذاریم و انتقام خون پاک شهیدان بی ادعا را خواهیم گرفت.